سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یلدا

تاوان عشق

    نظر

گاه بارانی ام گاهی داغ و سوزانم چه هوایی است نمی دانم من آن روز که بدرودت گفتم همان لحظه مردم همان لحظه پرپرشدم اما تو ندیدی .ببار بر خاکسترهای ریخته بر جاده هایی که هرگز ما را به هم نرسانید .چه آهسته در خود نالیدم و چه بی پروا رفتی .بر سنگ مزارم اشک هایم را نقاشی بکش تا بدانم اشک هایم را نگریستی.معبودم هزار بار ستایشت کردم کجاس دستان رحمتت عشق را از وجودم پاک کن .گر میگویی عشق تاوان دارد و باید بگیری .بگیر بتاز من گذر از آتش عشق نمودم جان دادن چه سهل است .تاوان عشق کشیدن است میدانم اما فقط من .........؟تو نبودی ؟؟؟؟؟هر بار برایت مینویسم اما پاسخت هرگز نخواهم داد اینگونه تو تاوان میدهی من نیز میکشم درد عشقی که بر جانم نهادی .وعده مان باشد کلام من منتظرم بمان